»» بیاموزیم:
معنای واژه سیاست:
»» (در ریشهٔ عربی) «رام کردن اسب»
»»
(در لغت) «خطمشی» یا «خط سیر و راهی که انسان پیشرو دارد»
»»
(در انگلیسی: politics) برنامه، شیوهٔ عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما و....
»»
(در اصطلاح عام) روند و انجام تصمیم گیریها برای هر گونه گروه است؛ از قبیل حکومتها و کشورها، نهادهای سازمانی، دانشگاهی، دینی و دیگر نهادها .
»»
(در اصطلاح خاص)روند و انجام تصمیم گیریها برای حکومتها و کشورها
»»
(در علوم سیاسی) دارای معانی دیگری نیز هست.
علم سیاست: علم سیاست عبارت است از تدبیر امور کشور به گونه ای که امور زندگی ملت به صلاح آید. هدف باید معلوم گردد. ارزشها و ضد ارزشها معلوم شود. موضوع سیاست عبارتی پهناور است که در موضوعهای مختلف می تواند به کار رود اما تعریف علم سیاست به اداره کشور بر میگردد. اولویت دادن پروژههای صنعتی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر پروژهها به صورتی که کل مردم در جامعه از آن بهره گیرند چه کوتاه مدت و چه دراز مدت. در سیستمهای حکومتی مختلف میزان رشوه خواری کارکنان دولت میتواند در نابودسازی سیاستهای اصلی نقش بسزایی داشته باشد. بسیاری از فیلسوفان و سیاستمداران باور دارند که سیاست باید از دین و رشوه جدا باشد تا به صورت درستی برای مملکت ثمر دهد.
|